فاطمه شعبانی : این جمله ها را زیاد شنیدیم: «جوان دعا می کنم پیر بشی، اما نوبتی نشی! فردا که از کار افتاده شدی بین بچه هایت به خاطر نگهداریت دعوا نشه.» مدتهاست زنگ خطر سالمند شدن جمعیت کشور به صدا درآمده است. آن خانه های بزرگ و حیاطدار قدیمی جای خود را به آپارتمانهای نقلی داده و با وضعیت بد اقتصادی بچه های زیادی گرفتار کار و زندگی شده اند. پدرو مادرها هم نرم نرمک به سمت پیری رفته اند و نیاز به مراقبت دارند و نگهداری از سالمندان دغدغه جدیدی برای فرزندان شده است. با این شرایط بهترین راه نگهداری از سالمندان چیست؟ با دکتر «مصطفی اقلیما» رئیس انجمن مددکاری ایران نگهداری از سالمندان را بررسی کرده ایم...
روشنفکر بی سواد
دکتر مصطفی اقلیما با تاکید بر این نکته که در حقیقت ما در ایران به جای مشکل سالمند مشکل روشنفکر بی سواد داریم میگوید: «چندی قبل در شبکههای اجتماعی ویدئویی از دکتری در آسایشگاه کهریزیک، پخش شده بود که تعریف میکرد: « بچه هایم را به سختی و بی مادری بزرگ کردم و به درجات بالا رساندم به خاطر تنهایی به خانه سالمندان آمدم، ۳ سال است بچه هایم به من تلفن نزده اند. پدر و مادرها دوست دارند بچهها و نوهها را ببینند.» ما مشکل سالمند نداریم مشکل جوانان را داریم! مشکل ما روشنفکران بیسواد امروزی و مشکل فرهنگ است. بچه خجالت میکشد بگوید این پیرمرد و پیرزن ساده روستایی پدرومادرمن هستند. همین پدر و مادر اورا به اینجا رسانده اند ما تحصیل کرده بیسواد داریم. میگویند پدر و مادرمان را چکار کنیم؟ هیچ کاری نکنید بگذارید آنها سالهای آخر عمر را در همان خانه قدیمی خودشان باشند. سالمند باید چند سال آخر عمر را با رفاه زندگی کند، فرزندان لطف کنند سالمند را بدبختتر نکنند. گاهی اوقات همینکه فرزندان کاری به کار پدر و مادر نداشته باشند در حقشان لطف بزرگی کرده اند. گاهی اوقات بچهها بیشتر از دغدغه نگهداری پدر ومادر سالمند، دغدغه مال و اموال آنها را دارند.»
کاروانسرای سالمندی!
رئیس انجمن مددکاری ایران با اذعان اینکه درکشورما چیزی به اسم خانه سالمندان نداریم ادامه میدهد: «چیزی که ساخته ایم کاروانسرا سالمندی است! چیزی شبیه سوله با تعدادی تخت که بچهها پدر ومادرهای پیرشان را آنجا بستری میکنند و هفتهای یکبار و بعد از مدتی سالی یکبار هم به آنها سر نمیزنند و آنها آنقدر آنجا میمانند تا بمیرند. اگر خانه سالمندانی باشد که به هر سالمند یک اتاق بدهد ماهی ۷-۸ میلیون هزینه دارد، آیا بچهها این هزینه را پرداخت میکنند؟ سالمندان غالبا حقوق بازنشستگی دارند یا مغازهای داشته اند که الان کرایه اش را میگیرند و از خودشان منبع درآمد دارند؛ اگر دلمان برای تنهایی سالمند میسوزد به یک دختریا پسر دانشجو بخواهیم شبها پیششان بماند، آن جوان کرایه خانه نمیدهد و خورد وخوراکش هم رایگان است از خدا خواسته می آید و به سالمند رسیدگی میکند.»
خانه واقعی سالمندان دکتر اقلیما در ادامه میگوید: «خارج از کشور هم خانه سالمندان هست، دولت خانه شخصی سالمند را میگیرد- خانه را به بچه هایش نمیدهد؛یک خانه همفک در یک ساختمان برایش در نظر میگیرند و همه وسایل مورد علاقه اش را به آنجا میبرند. هفتهای ۳ روز پرستار می آید، حمام و نظافتش میکند و به او میرسد و هفتهای ۳ روز هم یک دانشجو او را به گردش و رستوران میبرد. این اتاق همکف در یک آپارتمان است و همسایه ها دورهمی هایشان را آنجا برگزار میکنند، این خانه سالمند میشود. خانه ای که وسایل مورد علاقه سالمند داخلش است نه اینکه سالمند را با دو دست لباس کهنه به زور به خانه سالمندان ببرند.»
همزبان دکتر اقلیما صحبتهایش را اینطور ادامه میدهد: «پزشکان سازمان تامین اجتماعی گلایه دارند؛ اینکه سالمندان زیادی به درمانگاهها مراجعه میکنند و پزشکان برایشان دارو مینویسند و آنها دارو را نمیخوردند ودور میریزند! بررسی کردیم دیدیم سالمند از تنهایی به درمانگاه می آید و میخواهد بایکی حرف بزند اگر کسی باشد که یک ربع ساعت با او حرف بزند مشکلش حل میشود. قرار شد در درمانگاههای تامین اجتماعی مددکار بگذاریم و قبل از ویزیت سالمند با مددکار چند دقیقهای صحبت کند و آرامش بگیرد، او نیاز به همزبان دارد. این روزها بچهها حوصله خودشان را هم ندارند چه برسد به پدر و مادر. سالمند دردش بی کسی است. تمام جوانی اش را کار کرده و برای بزرگ کردن بچهها از جان مایه گذاشته است؛ الان توقع دارد چه اش تماس بگیرد و نیم ساعت صحبت کند، فرزند برای همه وقت دارد، اما برای والدینش وقت ندارد!.»
نوبتی شدن!متاسفانه گاهی سالمند دچار بیماری میشود و بچهها نوبتی سالمند را به خانه شان میبرند این مواقع میگوییم: سالمند نوبتی شده است! وگاهی بین بچهها سرهم نوبتی بردن دعواست.
این مددکار اجتماعی میگوید: «بگذارید سالمند خانه خودش باشد یک خانم یا آقا که جا و مکان ندارد بیاید کارهایش را انجام دهد حقوقش را هم میگیرد و پول کرایه خانه و خورد و خوراک هم نمیدهد. بهترین راه ماندن سالمند در خانه خودش و آمدن پرستار برای پرستاری است. گاهی بچهها میترسند پدر ومادر مال و اموالشان را به کسی که از آنها نگهداری میکند ببخشد، خب ببخشد.
سخن پایانی
از قدیم ازدواج سالمندان یکی از راههای پرکردن تنهایی آنها بوده است، در روستاها و حتی شهرها زنی که همسرش فوت میکرد غالبا با مردی که همسرش را از دست داده ، ازدواج میکرد، بچهها هم به راحتی با این قضیه کنار می آمدند. بحث تنهایی بود یا بحث اقتصادی، هرچه بود اینها تنها نمیماندند. حالا هم زنِ سالمند و هم مرد سالمند تنها مانده اند. اگر اینها بعد از فوت همسرشان با همسن وسال خودشان ازدواج کنند، دوتایی حواسشان به همدیگر است ؛هم از تنهایی در می آیند، هم اینکه بچهها به بهانه دلنگران بودن ، پدر و مادر را دربه در این خانه به آن خانه نمیکنند.